دانلود نمونه سوالات جامعه شناسی آموزش و پرورش پیام نور
این بسته شامل سوالات تمامی نیم سال ها به صورت تفکیک شده می باشد.
ht به طور مفید این گروه را رادیکال به عنوان متمایز از مترقی - هر چند آنها موقعیت گاه و بیگاه در درون آنچه که به طور سنتی نامیده می شد، بیان شده است ترقی گرایی رادیکالها، بهطور رادیکالتر، این را میدانند که «هر جامعهای روش خاص خود را برای تعریف و تعریف دارد درک واقعیت.» چیزی به نام واقعیت عینی وجود ندارد؛ عینیت و واقعیت هستند ایجاد شده توسط هر جامعه و آنها همان چیزی هستند که توسط هر گروه اجتماعی تصور می شود. این چشم انداز به کاربر خود اجازه می دهد تا ببیند چرا پیشروها در تغییر در هیچ کدام ناموفق بودند رویکرد جدی، نظام آموزشی سنتی و نظام اجتماعی طبقاتی است پشتیبانی: مترقیان نتوانستند ببینند که دانش و عینیت و واقعیت وجود ندارد .
صرفاً مشروط به تجربه اجتماعی هستند، اما در واقع در آن ایجاد شده و توسط آن تعیین می شوند. که در پذیرش معرفت شناسی سنتی با مفروضات آن در مورد استقرار روش علمی یک دیدگاه عینی از جهان، در مورد اینکه چگونه می توان برخی از "حقایق" را در مورد اصول خود تضمین کرد عقلانیت، مترقیان توانایی انجام هر کاری را جز اصلاح و تقویت اجتماعی از دست دادند سیستمی که برای بازسازی کار کردند. تصور رادیکال تر که زندگی اجتماعی تعیین کننده چه چیزی است به عنوان یک واقعیت به حساب می آید، زیرا عینیت، به عنوان عقلانیت، راه را برای رد دلایل باز می گذارد. که سنت گرایان تاکنون سیطره نگاه اجتماعی خود را حفظ کرده اند. بنابراین ممکن است همچنین از این موضع ببینید که چرا سنت گرایان توانستند به کنترل خود ادامه دهند آموزش و پرورش و دیدگاه خود را به واقعیت تحت شعار «برابری فرصت ها» گسترش دهند. این کار را انجام داد چیزی برای فروپاشی جامعه طبقاتی نیست.
بلکه صرفاً به ابزاری برای همدستی کودکان باهوش از طبقه کارگر به دیدگاه سنتی از واقعیت تبدیل شد. آغاز به فرهنگ آن برابری فرصت های آموزشی، در حالی که بسیاری از سوسیالیست ها آن را به عنوان یک ابزار موجود در کیت آنها، راهی موثرتر برای حفظ وضعیت موجود اجتماعی شد. رادیکال چالش، انکار همه دلایلی است که سنت گرایان آن را مشترک پذیرفته اند مترقیان: اعتقاد به قوانین «پذیرفته شده» (توسط چه کسی و برای چه هدفی؟) عقلانیت، چه چیزی به عنوان یک واقعیت به حساب می آید و چگونه ایجاد می شود، ایده آل عینیت، و غیره. به طور مشابه، رادیکال ها در مورد اینکه آیا می توان امیدوار بود که از مدارس برای تغییر شکل ما استفاده کند، تردید جدی دارند احساس واقعیت اجتماعی، زیرا مدارس دولتی در قلب نهادهای طبقه متوسط قرار دارند. آنها دارند فقط برای طبقه متوسط و منافع آنها خوب بود. آنها همیشه ناامید بوده اند نهادهایی برای طبقات کارگر بنابراین رادیکالها به سمت برنامهای از مدرسهزدایی و یافتن راههای جدید برای آوردن کودکان در خانه در یک واقعیت اجتماعی بهتر سوق داده میشوند. رادیکال در مناظره با سنت گرایان پاسخ می دهد: «در حالی که موافق است که معضلات آموزشی ما مربوط به فرهنگ و معانی است.
اینها از مبارزات سیاسی و اقتصادی قابل تفکیک نیست که چنین معانی بیانی از آن است.» یعنی برای رادیکال «برنامه درسی یک است بنابراین، فیلسوفان سنتی تعلیم و تربیت که بدون عارضه دارند به دنبال تبیین و تشریح مفاهیم خود از آموزش و پرورش هستند درگیر سؤالاتی که به نظر می رسد کاملاً نامربوط در مورد انگیزه های سیاسی و ایدئولوژیک آنهاست تعهدات، شیوه زندگی آنها که در آن روابط آنها با همسر و فرزندان، نوع ماشینی که دوست دارند رانندگی کنند، و غیره و با حرص و ولع، در چیزی که آنها فکر می کردند قرار می گیرند یک بحث آکادمیک سنتی باشد که با قوانین پایه قدیمی که مترقیان به آن عمل می کنند، انجام می شود هزینه آنها، پذیرفته شده است. پاسخ معمول سنت گرایان در این مرحله بالا انداختن دست است. این برای اکثر رادیکال ها خوب است، زیرا آنها وظیفه خود را این است که با سنت گرایان بحث نکنند -- آنها همه چیز را می دانند آن استدلال ها -- اما برای تشریح واقعیت اجتماعی تازه ادراک شده آنها و تخریب آن نهادهایی که واقعیت اجتماعی سنتی ناعادلانه و غیرانسانی را حفظ می کنند. به طور کلی، واکنش سنتگرایان به رادیکالها کاملاً رضایتبخش نیست. این نیست به اندازهای است که رادیکالها توسط پتارد نسبیگرای خود بالا میروند. سنت گرایان باید این را نشان دهند نیز توسط آن بالابر نیستند.
چالش نسبی گرایی و میزان شرطی شدن اجتماعی به نظر من از سوی سنت گرایان دست کم گرفته شده است به نظر می رسد با رضایت از بقایای معرفت شناسی پوزیتیویستی قرن نوزدهم استفاده می کند. بعدی اقداماتی که برای این مقاله انجام می شود ترسیم پاسخ سنت گرایان به ترقی خواهان و پس از آن خواهد بود پاسخ رادیکال به استدلال های سنت گرایان فوق. استدلال سابق در جریان است و محدودیت های آن در بالا توضیح داده شده است. پاسخ رادیکال ها به نکات بالا مشخص نشده است در اینجا، هر چند ناب، زیرا من نمی دانم آنها چه هستند. پاسخی برای چنین چیزی پیدا نمی شود استدلال در ادبیات رادیکال، صرفاً تکرار مجموعه اساسی ادعاها و امتناع از تی را بپذیرید به نظر می رسد که استدلال ها به طور سنتی انجام شده است. ما باید تمایز بین آموزش و معاشرت، و اگر چنین است، چگونه؟ آره؛ با دقت. بله، چون نه اگر تمدن را فدای عدالت کنیم، کسی سود خواهد برد. و با دقت، زیرا تمدن خواهد بود پوسیده اگر عدالت را فدای فرهنگ کنیم. 2.6 آژانس های اجتماعی سازی: به طور کلی می توان گفت که کل جامعه عامل جامعه پذیری و هر فرد است کسی که با او در تماس و تعامل است به نوعی عامل اجتماعی شدن است. جامعه پذیری در همه تعاملات یافت می شود، اما تأثیرگذارترین تعامل به ویژه رخ می دهد گروه هایی که از آنها به عنوان عامل جامعه پذیری یاد می شود.
آغاز غافلگیرانه این روند برای کودک تازه متولد شده، گروه خانواده نزدیک او است، اما این به زودی به بسیاری از گروه های دیگر گسترش یافته است. به غیر از خانواده، مهمترین آنها هستند مدارس، گروه های همسالان (حلقه دوستان) و رسانه های جمعی. 2.6.1 خانواده: دنیای اول کودک دنیای خانواده اوست. این خود دنیایی است که کودک یاد می گیرد در آن زندگی کند، حرکت کند و وجودش را داشته باشد. در درون آن، نه تنها وظایف بیولوژیکی تولد، حفاظت و تغذیه صورت می گیرد، اما آن ارتباطات اولیه و صمیمی را با افراد مختلف نیز ایجاد می کند سن و جنس که اساس رشد شخصیت کودک را تشکیل می دهد. خانواده عامل اصلی اجتماعی شدن است. در اینجاست که کودک حس اولیه را پرورش می دهد آموزش خود و عادت - خوردن، خوابیدن و غیره. تا حد زیادی، تلقین کودک، چه در جامعه پیچیده بدوی و چه مدرن، در دایره اولیه رخ می دهد گروه خانواده اولین روابط انسانی کودک با اعضای مستقیم اوست خانواده - مادر یا پرستار، خواهر و برادر، پدر و سایر بستگان نزدیک. در اینجا او عشق، همکاری، اقتدار، هدایت و حفاظت را تجربه می کند.
زبان (الف لهجه خاص) نیز در دوران کودکی از خانواده یاد می شود. برداشت افراد از رفتار متناسب با جنسیت آنها نتیجه اجتماعی شدن است و بخش عمده ای از آن در خانواده آموخته می شود. به عنوان عوامل اولیه اجتماعی شدن دوران کودکی، والدین نقش مهمی در هدایت کودکان دارند نقش های جنسیتی خود را که در یک جامعه مناسب می دانند. آنها به آموزش نقش جنسیت ادامه می دهند رفتار آگاهانه یا ناآگاهانه در طول دوران کودکی. خانواده ها هم تدریس می کنند کودکان ارزش هایی را که در طول زندگی حفظ خواهند کرد. آنها اغلب نگرش والدین خود را اتخاذ نمی کنند فقط در مورد کار، بلکه در مورد اهمیت آموزش، میهن پرستی و مذهب. 2.6.2 مدرسه: پس از خانواده، مؤسسات آموزشی مسئولیت اجتماعی شدن را بر عهده می گیرند. در برخی جوامع (جوامع ساده بی سواد)، جامعه پذیری تقریباً به طور کامل در خانواده اتفاق می افتد اما در کودکان جوامع بسیار پیچیده نیز توسط سیستم آموزشی اجتماعی می شوند.
مدارس نه تنها آنها خواندن، نوشتن و سایر مهارت های اساسی را آموزش می دهند، آنها همچنین به دانش آموزان می آموزند که خودشان را توسعه دهند خود را منضبط کنند، با دیگران همکاری کنند، از قوانین پیروی کنند و دستاوردهای خود را محک بزنند از طریق رقابت مدارس مجموعه ای از انتظارات را در مورد کار، حرفه یا مشاغلی که دنبال خواهند کرد آموزش می دهند وقتی بالغ می شوند مدارس مسئولیت رسمی انتقال دانش در آن ها را دارند رشته هایی که بیشترین اهمیت را برای عملکرد بزرگسالان در جامعه ما دارند. گفته شده که یادگیری در خانه در سطح شخصی و احساسی است، در حالی که یادگیری در مدرسه اساساً است پر فکر. 2.6.3 گروه همتایان: علاوه بر دنیای خانواده و همراهان مدرسه، گروه همسالان (افراد هم سن و سال خود و موقعیت اجتماعی مشابه) و همبازی ها به شدت بر روند اجتماعی شدن تأثیر می گذارند. در همتا در گروه، کودک خردسال می آموزد که روش های پذیرفته شده یک گروه را تایید کند و از آنها قدردانی کند این واقعیت است که زندگی اجتماعی مبتنی بر قوانین است.